درسان از رویا تا واقعیت

چند روز پیش عکسهایی که عکاس روز جشن پایان سال ازتون گرفته بودن رو بهمون تحویل دادن سعی میکنم اسامی تموم دوستات رو با یه شماره تلفن ازشون بگیرم و پشت عکسا برات بنویسم تا وقتی بزرگ شدی بتونی دوستاتو پیدا کنی خیلی حس قشنگیه اینم درسان جون و آقا شهراد           درسان و مامان در جمع مربیان بسیار دوست داشتنی مهد مادر   درسان هنگام اجرای آهنگ سلطان قلبها   بازم بهت یاد آوری می کنم هر جا هستی برو و دست مربیان مهربون مهدتو ببوس     ...

دیروز خودت می خواستی روسری بپوشی برای بازی کردن هر کار کردم کمکت کنم گفتی خودم اینم نتیجش   ...

عید فطر امسال با عمو مجید و خاله مرجان و مامان جون رفتیم شیراز عموی مهربانم از قزوین اومدن خیلی خوش گذشت مخصوصا به تو و مهربان ........         ...

دخترم تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد!!! آمین ...

خاله جونی خیلی دوست دارم که همیشه تلاش می کنی برای همه خوش بگذره آخر هفته گذشته خاله مرجان دعوتمون کرد باغ یکی از دوستانش که خیلی جای خوبی بود ما با خاله اینا و باباجون و مامان جون از شب قبل رفتیم ...درسته که تو یه خورده مریض بودی ولی خدا رو شکر اصلاً اذیت نکردی و کلی بهت خوش گذشت اینم شواهدش.....   البته کمی هم بهونه گیری می کردی "عرفان روی بالشت من نخوابه"     من نگاهم مات چشمان تو شد شعرهایم شعر چشمان تو شد بی قرار حس چشمانت شدم لحظه هایم رام چشمان تو شد یک دل دیوانه دارم که کنون سرکش آن برق چشمان تو شد من غرورم رنگ چشمانت گرفت آسمان هم رنگ چشمان تو شد ...

این سه چرخه که شما سوار شدید حدود 45 سال سن داره . شاید باورت نشه این سه چرخه رو باباجون برای خاله گرفته بود چرخ رالی انگلیسی که تمام فامیل روش سوار شدن و هر سال بابا جون سرویسش کرده و طوری از اون نگهداری کرده که الان شما می تونید روش سوار شین خیلی عتیقه است روز اولش آبی بوده ولی کم کم تغییر رنگ داده و حالا هم به خاطر شما قرمز شده باباجون ممنون .......   ...

خیلی همتون رو دوست دارم   ...

امسال تولد امیری با یه عالمه تاخیر گرفته شد بالاخره امیر حسین تولدت مبارک     ...

دختر عمر من است به فدایش همه غم های دلم می کشم دست نوازشگر خود بر سر او تا بداند نفس و عشق و دل و دین من است مثل باران خدا زیباست رحمتی است بر دل و ویران شده ام نازنینی است که دوستش دارم جون دلم ،عمرم، درسانم ...