می خوام از شیر بگیرمت وای!!!!!!!!!!!!!!!!
روزها و شبهای زمستانی با لذتی وصف نا پذیر از پی هم می گذرند و تو دردرانه
سعی می کنی بیشتر مسائل را برای خودت تحلیل کنی
بزرگتر شده ای....منطقی تر شده ای...... و من این رشد و شکو فائی تو را
نظاره گر هستم و به خود می بالم که مادرم!!!!!!!!!!!!!!!!!
وابستگیت به جرعه جرعه ی وجودم همیشه مرا میترساند
که عزیز دل مادر!!
چگونه تو را از آرامش روز و شبت جدا کنم
و ترسی پنهان که همیشه در وجودم است که این اتفاق را چگونه پشت سر خواهی گذاشت
خدایا ! مثل همیشه به من و دخترم کمک کن
ما تو را داریم و به این میبالیم
به امید پروردگار
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی